انواع مکاتب اقتصادی

مکاتب اقتصادی
زمان مطالعه: 9 دقیقه
انتشار ۳ مهر ۱۴۰۳
تعداد بازدید: 86
سطح مبتدی

علم اقتصاد به مطالعه چگونگی تخصیص منابع کمیاب برای تولید، توزیع و مصرف کالاها و خدمات می‌پردازد. این علم با بررسی رفتار انسان‌ها و نهادهای اقتصادی تلاش می‌کند تا فرآیندهای اقتصادی را تبیین کرده و راهکارهایی برای بهبود کارایی و رفاه اقتصادی ارائه دهد. در طول تاریخ، مکاتب اقتصادی متعددی در این حوزه شکل گرفته‌اند که هرکدام با دیدگاه‌ها و اصول خاص خود به بررسی پدیده‌های اقتصادی پرداخته‌اند. این مکاتب به‌نوعی، پایه‌گذار اندیشه‌های اقتصادی مدرن هستند و با ارائه تئوری‌ها و راه‌حل‌های متفاوت، توانسته‌اند مسیر توسعه علم اقتصاد را تحت تأثیر قرار دهند. در ادامه به معرفی و تحلیل برجسته‌ترین مکاتب اقتصادی خواهیم پرداخت.

انواع مکاتب اقتصادی

مکاتب اقتصادی به عنوان جریان‌های فکری مهم، نقشی کلیدی در شکل‌گیری و تحول علم اقتصاد ایفا کرده‌اند. هر کدام از این مکاتب با ارائه دیدگاه‌ها و نظریات منحصربه‌فرد، به بررسی و تحلیل مسائل مختلف اقتصادی پرداخته و چارچوب‌های متفاوتی برای درک رفتارهای اقتصادی و تصمیم‌گیری‌های کلان ارائه داده‌اند. این مکاتب در واقع پاسخی به نیاز جوامع برای یافتن راه‌حل‌هایی در جهت بهبود رشد اقتصادی، عدالت اجتماعی و تخصیص بهینه منابع بوده‌اند.

مکتب سوداگرایی (مرکانتیلیسم)

مکتب سوداگرایی یا مرکانتلیسم یکی از اولین نظریات اقتصادی بود که در قرن‌های ۱۶ تا ۱۸ میلادی در اروپا شکل گرفت و بر این ایده تأکید داشت که ثروت یک کشور با انباشت طلا و نقره افزایش می‌یابد. مرکانتلیست‌ها معتقد بودند برای تقویت اقتصاد، صادرات باید بیشتر از واردات باشد یا به اصطلاح تراز تجاری مثبت باشد و دولت‌ها باید با اعمال تعرفه‌ها و محدودیت‌های تجاری از صنایع داخلی حمایت کنند. این مکتب همچنین با تأکید بر استعمار و کنترل منابع خارجی، تلاش می‌کرد تا از این طریق، جریان ثروت را به نفع کشورهای استعمارگر هدایت کند. با ظهور نظریات جدیدتر مانند مکتب کلاسیک، که به آزادی تجارت و تقسیم کار اعتقاد داشت، مرکانتلیسم به تدریج کنار گذاشته شد. 

مکتب کلاسیک

مکتب کلاسیک یکی از مهم‌ترین مکاتب اقتصادی است که در قرن هجدهم و نوزدهم توسط اقتصاددانانی چون آدام اسمیت، جان استوارت میل و دیوید ریکاردو توسعه یافت. این مکتب بر اصول «آزادی اقتصادی» و کارآیی بازار تأکید دارد. این مکتب معتقد است که بازارها به‌طور طبیعی به تعادل می‌رسند و قیمت‌ها از تعامل آزاد عرضه و تقاضا تعیین می‌شود.

نظریه «دست نامرئی» آدام اسمیت نشان‌دهنده عملکرد خودکار بازارها بدون نیاز به مداخله دولت است. همچنین، مکتب کلاسیک بر اهمیت تقسیم کار و تخصص در افزایش تولید ثروت تأکید دارد و تجارت خارجی را راهی برای رشد اقتصادی و مقابله با رکود می‌داند. این مکتب تأثیر زیادی بر توسعه نظریات اقتصادی و سیاست‌های عمومی گذاشته و به‌عنوان پایه‌ای برای تحلیل‌های اقتصادی معاصر شناخته می‌شود.

انواع مکاتب اقتصادی

مکتب نئوکلاسیک

مکتب نئوکلاسیک به منظور بازسازی و اصلاح نظریات مکتب کلاسیک در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شکل گرفت. این مکتب، با افزودن پیشوند “نئو” به نام خود، تفاوت‌های کلیدی با نظریات کلاسیک‌ها را نمایان ساخت. در مکتب نئوکلاسیک، واحدهای اقتصادی به عنوان عاملان فردی عقلانی و خودخواه معرفی می‌شوند. به عبارت دیگر، این مکتب افراد را به عنوان موجوداتی تک‌بعدی معرفی می‌کند که در تلاش برای حداکثرسازی لذت و حداقل کردن درد و رنج هستند.
نئوکلاسیک‌ها با بهره‌گیری از تحلیل‌های ریاضی و مدل‌های نظری، سعی کردند تا مفاهیم اقتصادی را به‌طور دقیق‌تر تبیین کنند. یکی از مهم‌ترین اصول مکتب نئوکلاسیک، فرضیه انتظارات عقلانی است که به معنای پیش‌بینی عقلانی آینده بر اساس اطلاعات موجود است.

مکتب اتریش

طرفداران مکتب اتریش، مانند مکتب کلاسیک و نئوکلاسیک، به شدت از بازار آزاد و محدود کردن دخالت دولت حمایت می‌کنند، اما استدلال‌های آن‌ها متفاوت است. در حالی که نئوکلاسیک‌ها با تکیه بر فرضیات کارآمدی کامل بازار و عقلانیت فردی به دفاع از بازار آزاد پرداخته و خواستار کمترین میزان دخالت دولت هستند، اقتصاددانان اتریشی نظر متفاوتی دارند.

آن‌ها بر این باورند که نه بازار به طور کامل قادر است تا از تأثیرات غیر بازاری مثل سیاست‌های دولتی جلوگیری کند و نه انسان به اندازه کافی عقلانی است تا تمام ابعاد مسائل اقتصادی را درک کند. با این حال، اقتصاددانان اتریشی با این که اعتراف به نواقص بازار دارند، هنوز هم بازار رقابتی را نسبت به دخالت دولت در امور اقتصادی برتر می‌دانند و به این ترتیب از کاهش دخالت‌های دولتی در اقتصاد حمایت می‌کنند.

مکتب نهادگرای قدیم

مکتب نهادگرای قدیم یکی از رویکردهای اقتصادی است که بر تأثیر نهادها و موسسات بر عملکرد و توسعه اقتصادی تمرکز دارد. این مکتب در قرن بیستم توسط اقتصاددانانی مانند تورستین وبل و جان رالز شکل گرفت. اقتصاددانان مکتب نهادگرای قدیم با نقد فردگرایی مکاتب کلاسیک و نئوکلاسیک، بر اهمیت جنبه‌های اجتماعی در تحلیل اقتصادی تأکید کردند. آن‌ها بر این باورند که افراد به‌طور مستقل شناخته نمی‌شوند، بلکه تحت تأثیر نهادها و قوانین اجتماعی خود هستند. بنابراین، برای درک بهتر رفتارهای اقتصادی و توسعه، لازم است نهادها و قوانین اجتماعی که بر شخصیت و رفتار افراد تأثیر می‌گذارند، به‌دقت بررسی شوند.

مکتب کینزی

مکتب کینزی، که توسط جان مینارد کینز در دهه ۱۹۳۰ معرفی شد، بر اهمیت مداخله دولت و بانک مرکزی در اقتصاد تأکید دارد. این نظریه معتقد است که در بحران‌های اقتصادی و رکود، بازارها به‌طور خودکار به تعادل نمی‌رسند و نمی‌توانند مشکلات بیکاری و کاهش فعالیت اقتصادی را به‌تنهایی حل کنند. بنابراین، دولت باید با افزایش هزینه‌ها و سرمایه‌گذاری و بانک مرکزی باید با کاهش نرخ بهره، به تحریک اقتصاد و افزایش تقاضا بپردازند. استفاده از روش‌های کینزی پیچیدگی‌هایی دارد و نیازمند تحلیل دقیق شرایط اقتصادی هر کشور است.

مکتب شیکاگو

مکتب اقتصادی شیکاگو، که در دهه 1950 در دانشگاه شیکاگو شکل گرفت و به نظریه‌های کلاسیک اقتصادی وابسته و در مقابل کینزی‌گرایی قرار دارد. این مکتب معتقد است که دولت باید نقش محدودی در اقتصاد داشته باشد و بازارها به طور خودتنظیم قادر به رسیدن به تعادل هستند. بر اساس دیدگاه مکتب شیکاگو، تمرکز بر سیاست‌های پولی، کاهش محدودیت‌ها برای تجارت و سرمایه‌گذاری و کاهش دخالت دولت می‌تواند شرایط اقتصادی را بهبود بخشد. همچنین، این مکتب باور دارد که افزایش عرضه کالاها و خدمات و ایجاد انگیزه برای سرمایه‌گذاری و کارآفرینی می‌تواند به رشد اقتصادی کمک کند.

مکتب کینزی جدید

اقتصاد کینزی جدید به دنبال رفع مشکلاتی است که در تحلیل‌های کلاسیک کینز مشاهده شد و با پذیرش فرضیه انتظارات عقلایی شکل گرفت. این مکتب به طور کلی با کینزی‌ها هم‌نظر است و باور دارد که بازارها همیشه به طور خودکار به تعادل نمی‌رسند، بیکاری ممکن است طولانی مدت باشد و اقتصاد نیاز به دخالت دولت و سیاست‌های تثبیتی دارد. کینزی‌های جدید بر نواقص اقتصادی مانند عدم تقارن اطلاعات، چسبندگی قیمت‌ها (عدم تغییر سریع قیمت‌ها در پاسخ به تغییرات تقاضا یا هزینه‌ها) و رقابت ناقص (وضعیتی که در آن بازارها به طور کامل و مؤثر رقابتی نیستند و برخی شرکت‌ها قدرت تعیین قیمت دارند) تأکید دارند و تلاش کردند این نواقص را با استفاده از مبانی خرد توضیح دهند.

مکتب کلاسیک جدید

این مکتب مانند کلاسیک‌ها به آزادی اقتصادی و عدم دخالت دولت در بازارها معتقد است. کلاسیک‌های جدید برای اولین بار فرضیه انتظارات عقلایی را مدل‌سازی کردند و آن را در تحلیل‌های کلان به کار بردند. آن‌ها بر این باورند که انتظارات عقلایی (که به معنای پیش‌بینی آینده بر اساس اطلاعات موجود است) به تسریع فرآیند خودتنظیمی بازارها کمک می‌کند.

مکتب نهادگرای جدید

اقتصاددانان این رویکرد معتقدند که علاوه بر هزینه‌های تولید، باید هزینه‌های دیگری نیز در نظر گرفته شود. این هزینه‌ها شامل زمان و پولی است که برای خرید کالا، چانه‌زنی، تأمین امنیت، نظارت بر قوانین و اداره سیستم قضائی صرف می‌شود. به عبارت دیگر، هنگام تحلیل هزینه‌ها و ارزیابی اقتصادی، باید همه این هزینه‌های اضافی که برای انجام و مدیریت فعالیت‌های اقتصادی لازم است، مورد توجه قرار گیرد.

مکتب ویرجینیا

مکتب اقتصادی ویرجینیا که در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ از دانشگاه ویرجینیا شکل گرفت، بر نظریه انتخاب عمومی و اقتصاد نهادی تمرکز دارد. این مکتب به بررسی تأثیر سیاست‌ها بر بهره‌وری و عدالت اقتصادی می‌پردازد.

مکتب ویرجینیا نهادهای دولتی و خصوصی را مقایسه کرده و معتقد است که هر دو دارای نقاط ضعف هستند. برخی اقتصاددانان از مکاتب شیکاگو و اتریش نیز به این رویکرد علاقه نشان داده‌اند. با این حال، مکتب شیکاگو باور دارد که سیاست‌های دولتی بهره‌وری را کاهش می‌دهند و اهمیت توصیه‌های سیاستی کمتر دیده می‌شود.

مکتب استکهلم

مکتب استکهلم که در دهه ۱۹۳۰ شکل گرفت، به‌ویژه با نظریات اقتصاددانان سوئدی مانند ناوت ویکسل، بر نظریه‌های عرضه و تقاضا مشابه کینزی‌ها تأکید دارد. این مکتب بر تحلیل‌های اقتصادی کلان و سیاست‌های اقتصادی تمرکز دارد.

 مکتب اقتصادی اسلامی

اقتصاد اسلامی یک رویکرد اقتصادی است که بر مبنای اصول و قوانین شریعت اسلام پایه‌گذاری شده است و بر عدالت اجتماعی و کاهش فاصله بین فقیر و غنی تمرکز دارد. این نظام اقتصادی به توزیع عادلانه منابع، امانتداری و عدم اسراف تأکید می‌کند و سیاست‌های مالی و مالیاتی آن باید به کاهش نابرابری‌ها کمک کند. همچنین، اقتصاد اسلامی به تجارت منصفانه و استفاده از قراردادها تشویق می‌کند و از ربا و معاملات نامشروع پرهیز می‌کند. این رویکرد به تعادل بین تولید و مصرف، توسعه اقتصادی و اشتغال نیز اهمیت می‌دهد و تلاش می‌کند تا اصول اخلاقی و دینی را در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی به کار گیرد.

مکتب سرمایه‌داری

مکتب سرمایه‌داری یا کاپیتالیسم، بر مالکیت خصوصی و رقابت آزاد تأکید دارد. این مکتب به اهمیت بازارهای رقابتی و سیستم قیمت به‌عنوان اصول اساسی در اقتصاد تأکید می‌کند و مالکیت خصوصی ابزارهای تولید را به‌عنوان پایه‌ای برای رشد اقتصادی می‌داند.

مکاتب اقتصادی مختلف به ترتیب زمانی، هرکدام با نظریات و اصول خاص خود، به تحلیل و تبیین پدیده‌های اقتصادی پرداخته‌اند. این مکاتب از مکتب سوداگرایی که بر حداکثر رساندن صادرات تأکید داشت تا مکتب سرمایه‌داری که بر مالکیت خصوصی و رقابت آزاد تمرکز دارد، به تحلیل مشکلات اقتصادی و ارائه راهکارهای ممکن کمک کرده‌اند. این تنوع نظریات و اصول به تحلیل‌های اقتصادی و سیاست‌گذاری‌های عمومی کمک شایانی می‌کند و نشان‌دهنده‌ی پیچیدگی و تنوع در فهم و مدیریت اقتصاد جهانی است.

سوالات متداول

۱- مکاتب اقتصادی چه نقشی در تحلیل مسائل اقتصادی دارند؟

مکاتب اقتصادی به عنوان جریان‌های فکری مختلف، به تحلیل و تبیین مسائل اقتصادی پرداخته و با ارائه تئوری‌ها و نظریات خاص خود، به شکل‌گیری و تحول علم اقتصاد کمک کرده‌اند.

۲- چه اصولی در مکتب کلاسیک وجود دارد؟

مکتب کلاسیک بر اصول آزادی اقتصادی و کارآیی بازار تأکید دارد و معتقد است که بازارها به‌طور طبیعی به تعادل می‌رسند و قیمت‌ها از تعامل آزاد عرضه و تقاضا تعیین می‌شود. نظریه «دست نامرئی» آدام اسمیت از جمله اصول مهم این مکتب است.

۳-چه اصولی در مکتب کینزی مورد تأکید قرار دارد؟

مکتب کینزی بر اهمیت مداخله دولت و بانک مرکزی در اقتصاد تأکید دارد و معتقد است که در بحران‌های اقتصادی و رکود، بازارها به‌طور خودکار به تعادل نمی‌رسند و نیاز به سیاست‌های مالی و پولی برای تحریک اقتصاد است.

الهه نیازی کارشناس بازار سرمایه
Subscribe
Notify of
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
View all comments