اقتصاد رفتاری چیست؟‌ سوگیری‌های شایع آن کدام است؟

اقتصاد رفتاری
زمان مطالعه: 9 دقیقه
انتشار ۹ آبان ۱۴۰۳
تعداد بازدید: 2335
سطح مبتدی

اقتصاد رفتاری چیست؟

اقتصاد رفتاری (Behavioral Economics) یکی از شاخه‌های نوظهور و جذاب علم اقتصاد است که  به بررسی تاثیر عوامل روانشناختی، اجتماعی و هیجانی بر رفتار و تصمیم‌گیری افراد و گروه‌ها در موقعیت‌های اقتصادی متفاوت می‌پردازد.

این اقتصاد را می‌توان به عنوان ترکیبی از علم اقتصاد و روانشناسی تعریف کرد. این شاخه از اقتصاد با فرضیات اقتصاد سنتی متفاوت است. در این شاخه افراد را به عنوان شخصیتی منطقی، خردمند و خوددار در نظر می‌گیرند.

با این حال، تحقیقات گسترده در حوزه روانشناسی و اقتصاد نشان داده است که تصمیم گیری‌های افراد اغلب با منطق و عقلانیت مطابقت ندارد. 

افراد برای آموزش و کسب دانش در خصوص مبحث اقتصاد رفتاری از روش‌های مختلفی مانند مشاهده دوره‌های آموزشی، مطالعه کتاب‌های مرتبط و … استفاده می‌کنند.

نقش‌ انگیزه‌های اقتصادی در رفتار اقتصادی

انگیزه‌های اقتصادی نقش مهمی در شکل‌دهی به رفتار اقتصادی افراد و سازمان‌ها دارند. این انگیزه‌ها معمولاً به شکل سودآوری، کاهش هزینه‌ها، افزایش درآمد و بهره‌وری بالاتر ظاهر می‌شوند و به عنوان محرک‌های اصلی در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی عمل می‌کنند. افراد و شرکت‌ها بر اساس انگیزه‌های اقتصادی تصمیم می‌گیرند که چگونه منابع خود را تخصیص دهند، چه کالا یا خدماتی را تولید یا مصرف کنند و چگونه در بازارها فعالیت داشته باشند. به عنوان مثال، کسب سود بیشتر یا بهره‌وری بالاتر ممکن است افراد را تشویق به سرمایه‌گذاری، کاهش هزینه‌ها یا جستجوی فرصت‌های جدید کند. در سطح کلان نیز، انگیزه‌های اقتصادی تاثیر زیادی بر نرخ رشد اقتصادی، اشتغال و نوآوری دارند.

تاریخچه اقتصاد رفتاری

اقتصاد به صورت کلی به دو دسته اقتصاد خرد (میکرو) و اقتصاد کلان (ماکرو) تقسیم می‌شود. اقتصاد خرد به بررسی رفتار افراد و خانوارها در بازارهای مختلف می‌پردازد، در حالی که اقتصاد کلان به بررسی رفتار سازمان‌ها، دولت‌ها و سیستم‌های اقتصادی می‌پردازد.

برخی از اقتصاددانان برجسته مانند آدام اسمیت، جان مینارد کینز، ویلفردو پارتو و جان فون نویمان به بررسی مفاهیم و مسائل در خصوص اقتصاد کلان و خرد پرداخته‌اند. 

اقتصاد رفتاری به عنوان یک شاخه مستقل از اقتصاد‌ در دهه‌های پنجاه و شصت قرن بیستم میلادی شکل گرفت. برخی از پیشگامان این شاخه مانند هربرت سایمون، موریس آلتمن، جورج کاتونا و جیمز مارچ از دانش روانشناسی برای توضیح رفتار اقتصادی افراد استفاده کردند. 

اقتصاددانان این حوزه نشان دادند که افراد در شرایط عدم قطعیت و پیچیدگی از خردمندی محدودی برخوردار هستند و تصمیم‌گیری‌شان تحت تأثیر عوامل روانشناختی، اجتماعی و هیجانی قرار می‌گیرد.

در دهه‌های هفتاد و هشتاد قرن بیستم میلادی، اقتصاد‌ از نوع رفتاری‌ با پیشرفت‌های علم روانشناسی رشد چشمگیری را تجربه کرد.

هدف اقتصاد رفتاری چیست؟

این اقتصاد یک شاخه از علوم اقتصادی است که با استفاده از داده‌ها و روش‌های روان‌شناسی شناختی، تأثیر عوامل روانی و اجتماعی بر رفتارهای اقتصادی مردم را مورد بررسی قرار می‌دهد.

 این شاخه از اقتصاد به کسب‌وکارها، سازمان‌ها و … کمک می‌کند تا علل و پیامدهای انتخاب‌های غیرمنطقی مشتریان را بررسی و بهبود بخشند.

به عنوان مثال، از اقتصاد رفتاری می‌توان این نتیجه را گرفت که چرا برخی از افراد برای خرید یک کالا با قیمت ۵۰۰ هزار تومانی، ترجیح می‌دهند یک کد تخفیف ۱۰۰ هزار تومانی را به ازای یک کد تخفیف ۲۰ درصدی دریافت کنند. این رفتار نشان می‌دهد که افراد به مقدار مطلق تخفیف بیشتر از مقدار نسبی آن توجه دارند. 

کاربردهای اقتصاد رفتاری

اقتصاد رفتاری با بهره‌گیری از علوم روانشناسی به بهبود تصمیم‌گیری‌های اقتصادی افراد و سازمان‌ها کمک می‌کند. برخی از کاربردهای اصلی آن شامل موارد زیر است:

  • بازاریابی: درک رفتار مشتریان و طراحی استراتژی‌های موثر فروش.
  • سیاست‌گذاری عمومی: تشویق مردم به انتخاب‌های بهتر برای مدیریت دارایی خود. مانند پس‌انداز یا مصرف بهینه انرژی.
  • حوزه بهداشت: تشویق به رفتارهای سالم مانند ورزش و تغذیه مناسب از طریق انگیزه‌های روانی.

مبانی اقتصاد رفتاری

این اقتصاد بر این فرض استوار است که انسان ها موجوداتی معمولا منطقی هستند که تحت تاثیر سوگیری های شناختی و ترجیحات رفتاری قرار می گیرند.

اقتصاد رفتاری

محدودیت عقلانیت

عقلانیت محدود (Bounded Rationality) یک مفهوم در اقتصاد رفتاری است. طبق این مفهوم، افراد در شرایطی که اطلاعات، زمان و توانایی شناختی محدودی دارند، به احتمال زیاد نمی‌توانند به بهترین گزینه‌های اقتصادی دست پیدا کنند. 

حتی اگر اطلاعاتی وجود داشته باشد که افراد را به سمت یک تصمیم بهینه هدایت کند، همچنان ممکن است که افراد عقلانی عمل نکنند.

 علت این رفتار احتمالا این موضوع باشد که افراد نمی‌توانند اطلاعات جدید را سریع و صحیح ارزیابی و ادغام کنند، اطلاعات را نادیده گرفته و به جای آن به شهود خود اعتماد می‌کنند و همچنین فرصت کافی برای بررسی و مقایسه تمام گزینه‌های موجود را ندارند.

در کل انسان‌ها دارای منابع شناختی محدودی هستند و نمی‌توانند تمام اطلاعات موجود را پردازش کنند. این امر ممکن است تصمیم گیری‌هایی منجر شود که از نظر اقتصادی بهینه نباشند. 

به عنوان مثال، ممکن است افراد تمایل داشته باشند که خریدهای فوری را بدون در نظر گرفتن گزینه های دیگر انجام دهند.

سوگیری شناختی

سوگیری‌های شناختی الگوهای فکری هستند که می توانند بر قضاوت و تصمیم گیری های افراد تاثیر گذار باشند. به عنوان مثال، ممکن است افراد بیش از حد به اطلاعات اخیر اهمیت دهند یا به دنبال تایید عقاید خود باشند.

بسیاری از اقتصاددانان رفتاری معتقدند که تصمیمات افراد تحت تأثیر میانبر‌های ذهنی قرار می‌گیرند که باعث سوگیری (Bias) در رفتارهای اقتصادی می‌شوند. 

این میانبر‌های ذهنی همراه با عواطف باعث می‌شوند که افراد، گزینه‌ها و اولویت‌هایی را انتخاب کنند که احتمالا سودی برای آنها به همراه نخواهد داشت. در حقیقت، نیاز‌ها و میل‌های افراد اغلب ناقص و دارای خطا هستند.

ترجیحات رفتاری

فرضیه‌ای که اقتصاددانان سنتی بر اساس آن تصمیم گیری می‌کنند، ثابت ماندن ترجیحات افراد است. اما اقتصاد رفتاری مدعی است که ترجیحات افراد همواره ثابت و یکنواخت نیستند و در شرایط مختلف می‌توانند تغییر کنند.

به عنوان مثال، بسیاری از افراد در دوران جوانی خود به پس‌انداز برای بازنشستگی توجه نمی‌کنند اما در طول زندگی با کسب تجربه و مواجه با چالش‌های مختلف، ممکن است ترجیحات افراد به سمت پس‌انداز بیشتر سوق پیدا کند.

ترجیحات رفتاری می توانند بر تصمیم گیری های افراد تاثیر گذار باشند، حتی اگر آن تصمیمات از لحاظ اقتصادی بهینه شمرده نشوند. به عنوان مثال، ممکن است افراد تمایل داشته باشند که به جای پس انداز یا سرمایه‌گذاری، سرمایه خود را برای دیگران هزینه کنند.

مفهوم مالی رفتاری

نظریه‌های مالی بر این فرض استوار هستند که بازار‌های مالی بسیار کارآمد بوده و قیمت‌گذاری دارایی‌هایی همچون سهام و اوراق قرضه کاملا منطبق بر ارزش‌های ذاتی آن‌ها است.علاوه بر این، اقتصاد سنتی معتقد است که رفتار افراد در قیمت‌گذاری دارایی‌ها معمولاً عقلانی است. 

ریچارد تیلر و نیکلاس باربرسیس این موضوع را بیان کرده اند که مالی رفتاری (Behavioral Finance) به درک بهتر دلیل ناکارآمد بودن بازار‌های مالی کمک می‌کند.

مالی رفتاری بر اساس تحقیقات گسترده‌ تجربی (Empirical) ساخته شده است و نشان می‌دهد که قیمت دارایی‌ها با مدل و پیش‌بینی‌های اقتصاد متعارف هم‌خوانی ندارند. 

در حوزه اقتصاد رفتاری، چندین آزمایش معروف و کلیدی وجود دارد که به بررسی رفتارهای اقتصادی و تصمیم‌گیری‌های غیرمنطقی افراد می‌پردازند. برخی از این آزمایش‌ها عبارتند از:

۱. بازی نهایی (Ultimatum Game): توسط ورنر گوت طراحی شده است. این بازی یک آزمایش اقتصادی است که در آن یک طرف، پیشنهادی برای نحوه تقسیم پول ارائه می‌دهد و طرف دوم می‌تواند آن را بپذیرد یا رد کند؛ اگر رد کند، هر دو طرف هیچ پولی نمی‌گیرند. این بازی رفتار افراد در مواجهه با عدالت و منافع شخصی را بررسی می‌کند. در این آزمایش، هدف این است که تأثیر واکنش‌ها در برابر ناعادلانه بودن پیشنهادها و آمادگی طرفین برای قبول زیان به منظور مجازات طرف مقابل بررسی شود. جالب است که اغلب افراد، حتی با علم به اینکه رد پیشنهاد به ضرر مالی آن‌ها منجر می‌شود، پیشنهادهای ناعادلانه را رد می‌کنند، زیرا ارزش عدالت را بیش از منافع مادی کوتاه‌مدت می‌دانند.

۲. بازی اعتماد (Trust Game): در این بازی، یک نفر مقدار مشخصی پول دارد و باید تصمیم بگیرد که چه مقدار از آن را به نفر دوم بدهد. پولی که به نفر دوم داده می‌شود، چند برابر می‌شود و نفر دوم می‌تواند هر مقداری از آن را به نفر اول برگرداند یا هیچ‌چیزی برنگرداند. این آزمایش به بررسی اعتماد بین افراد و تصمیمات اقتصادی مرتبط با اعتماد می‌پردازد.

۳. آزمایش اثر لنگر (Anchoring Effect Experiment): این آزمایش نشان می‌دهد که چگونه اولین اطلاعاتی که افراد دریافت می‌کنند، می‌تواند تصمیمات بعدی آن‌ها را به شدت تحت تاثیر قرار دهد. به عنوان مثال، در مذاکرات قیمت، عدد اولیه (لنگر) می‌تواند بر ارزش‌گذاری نهایی تاثیر بگذارد.

این آزمایش‌ها نقش مهمی در توضیح رفتارهای اقتصادی غیرمنطقی و تأثیر عوامل روان‌شناختی بر تصمیم‌گیری‌های افراد دارند.

انتقادات نسبت به مالی رفتاری

منتقدانی مانند یوجین فاما از فرضیه بازار کارا حمایت می‌کنند و معتقدند مالی رفتاری بیشتر شامل استثناهایی است که به سرعت در بازار اصلاح می‌شوند یا توسط ساختارهای جزئی توضیح داده می‌شوند. آن‌ها استدلال می‌کنند که سوگیری‌های شناختی و اجتماعی بر تعادل قیمت منصفانه تأثیر چندانی ندارند و بهره‌برداری از این استثناها معمولاً دشوار است. نمونه‌ای از این نقدها در «معمای برابری پاداش» مطرح می‌شود.

تفاوت‌های اقتصاد رفتاری و اقتصاد کلاسیک

اقتصاد رفتاری و اقتصاد کلاسیک در نحوه تحلیل رفتارهای اقتصادی تفاوت‌های اساسی دارند. اقتصاد کلاسیک بر این فرض استوار است که افراد به‌طور منطقی تصمیم‌گیری می‌کنند و همواره به دنبال حداکثر کردن سود خود هستند. در مقابل، اقتصاد رفتاری با استفاده از داده‌ها و نظریه‌های روان‌شناسی شناختی، به بررسی تأثیر عوامل روانی و اجتماعی بر تصمیمات اقتصادی می‌پردازد و نشان می‌دهد که افراد همواره منطقی عمل نمی‌کنند. این شاخه از اقتصاد بر انتخاب‌های غیرمنطقی و احساسی افراد متمرکز است و به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا این رفتارها را درک کنند. در مقابل اقتصاد کلاسیک عمدتاً مدل‌های ریاضی و نظریه‌های عقلانیت را محور تحلیل خود قرار می‌دهد.

سوالات متداول

۱.اقتصاد نوع رفتاری چیست؟

این اقتصاد مطالعه رفتارهای اقتصادی واقعی مردم است و تلاش می کند تا توضیح دهد که چرا مردم تصمیماتی می گیرند که ممکن است به لحاظ اقتصادی بهینه نباشند.

۲. تاریخچه اقتصاد رفتاری چیست؟

ریشه‌های این اقتصاد را می‌توان در دهه ۱۹۴۰ ردیابی کرد، زمانی که روانشناسان شروع به مطالعه تصمیم گیری‌های اقتصادی کردند. با این حال، این حوزه تا دهه ۱۹۷۰ با تلاش دانیل کانمن و آموس تنسکی وارد عرصه اصلی شد.

۳. اهمیت اقتصاد از نوع رفتاری چیست؟

این اقتصاد دارای کاربردهای گسترده‌ای در بسیاری از زمینه‌ها، از جمله سیاست‌گذاری عمومی، بازاریابی و فروش، امور مالی و سرمایه‌گذاری است. 

برچسب‌ها:
مهدی عزیزی کارشناس بازار سرمایه
Subscribe
Notify of
2 دیدگاه
قدیمی ترین
جدیدترین پر بحث ترین
Inline Feedbacks
View all comments

با سلام و سپاس
مقاله بسیار ارزشمندی است و می تواند کمکی به تصمیم گیری منطقی و براساس واقعیت افراد کمک شایانی بکند.

باسلام، از ثبت نظر شما ممنونیم در مسیر پیشرفت همراه ما باشید.