شکست بازار چیست؟
آدام اسمیت، اقتصاددان برجسته قرن هجدهم، با معرفی مفهوم دست نامرئی تأکید داشت که یک سیستم بازار آزاد میتواند به صورت خودکار و بدون نیاز به دخالت دولت، عرضه و تقاضا، قیمتها و تخصیص منابع را تنظیم کند. این ایده یکی از اصول بنیادین اقتصاد است. با این حال، تجربههای عملی و شواهد اقتصادی نشان میدهند که بازارها همواره قادر به عملکرد بهینه نیستند و نمیتوانند منابع را به صورت مؤثر و عادلانه تخصیص دهند. این پدیده که به آن شکست بازار گفته میشود، مشکلات و پیامدهایی به همراه دارد که بر اقتصاد و جامعه تأثیر میگذارد. در ادامه به بررسی مفهوم شکست بازار میپردازیم.
دسترسی سریعتر به مطالب
مفهوم شکست بازار
شکست بازار (Market Failure) یک مفهوم اقتصادی است که به وضعیتی اشاره دارد که در آن بازار نمیتواند به طور کارآمد عرضه و تقاضا را تنظیم کند و منابع را بهینه تخصیص دهد. این شرایط زمانی رخ میدهد که عوامل مختلفی از جمله نقص در رقابت سالم، دسترسی ناکافی به اطلاعات یا اختلالات ساختاری، عملکرد طبیعی بازار را مختل کنند. سیاستهای اقتصادی نادرست، وجود انحصار در بازار یا توزیع ناعادلانه منابع نیز میتوانند تعادل میان عرضه و تقاضا را بر هم زده و کارایی اقتصادی را کاهش دهند.
انواع شکست بازار
شکست بازار به دو نوع اصلی تقسیم میشود:
شکست ناقص بازار: شکست ناقص بازار زمانی رخ میدهد که بازار همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد، اما تولید و قیمتها به درستی تنظیم نمیشوند. در این وضعیت، ممکن است میزان تولید کالاها یا خدمات به اندازه کافی نباشد یا قیمتها بهگونهای تعیین شوند که منافع مورد انتظار برای مصرفکنندگان و تولیدکنندگان تأمین نشود.
شکست کامل بازار: شکست کامل بازار زمانی اتفاق میافتد که بازار به طور کلی از تأمین یک کالا یا خدمت خاص ناتوان است. در این حالت، هیچ عرضهای از آن کالا یا خدمت در بازار وجود ندارد و نیاز مصرفکنندگان برطرف نمیشود.
عوامل اثرگذار در شکست بازار
شکست بازار زمانی رخ میدهد که بازار قادر به تخصیص بهینه منابع نباشد. این مشکل به دلیل عدم در نظر گرفتن هزینهها و مزایای واقعی در فرآیند تولید کالاها و خدمات است که منجر به تولید بیش از حد یا کمبود آنها میشود. عوامل متعددی میتوانند باعث Market Failure شوند:
۱- اثرات خارجی
یکی از مهمترین عوامل شکست بازار، اثرات خارجی است. این اثرات زمانی رخ میدهند که فعالیت اقتصادی یک فرد یا بنگاه هزینه یا منفعتی برای دیگران ایجاد کند که در قیمت بازاری لحاظ نشده است. بهعنوان مثال، یک نیروگاه زغالسنگ که گازهای گلخانهای منتشر میکند، باعث آلودگی هوا و تغییرات اقلیمی میشود. این اثرات هزینههای سلامت و زیستمحیطی را به جامعه تحمیل میکند، اما این هزینهها در قیمت برق تولیدی نیروگاه لحاظ نمیشوند (اثر خارجی منفی). از سوی دیگر، آموزش و پژوهش علمی، منافع اجتماعی بیشتری از آنچه فردی بهطور مستقیم بهدست میآورد، ایجاد میکنند (اثر خارجی مثبت). این اثرات میتوانند منجر به تخصیص ناکارآمد منابع و کاهش رفاه اجتماعی شوند.
۲- کالاهای عمومی
کالاهای عمومی (Public Goods) به دستهای از کالاها اطلاق میشود که بخش گستردهای از جامعه میتوانند بهطور همزمان از آنها بهرهمند شوند، بدون آنکه هزینههای آن با افزایش تعداد مصرفکنندگان تغییر کند. این نوع کالاها دو ویژگی اساسی دارند: غیرقابل رقابت بودن و غیرقابل استثنا بودن.
- غیرقابل رقابت بودن به این معناست که استفاده یک فرد از این کالاها مانع از استفاده دیگران نمیشود و کالا بهصورت همزمان برای همه قابل دسترس است.
- غیرقابل استثنا بودن نیز بدین معناست که نمیتوان کسی را از بهرهبرداری از این کالاها، حتی اگر هزینهای پرداخت نکرده باشد، منع کرد.
زمانی که برخی افراد از این کالاها استفاده میکنند، اما در تأمین هزینه آن سهمی نمیپردازند، پدیدهای به نام شکست بازار رخ میدهد. بهعنوان مثال، روشنایی معابر عمومی یک کالای عمومی محسوب میشود که که تمام افراد، فارغ از پرداخت مالیات، از آن بهرهمند میشوند.
۳- عدم تقارن اطلاعات
وقتی یکی از طرفین معامله اطلاعات بیشتری نسبت به طرف دیگر داشته باشد، بازار بهدرستی عمل نمیکند. در چنین شرایطی، طرفی که اطلاعات بیشتری دارد میتواند از این نابرابری به نفع خود استفاده کند. به عنوان مثال،در بازار خرید و فروش لوازم الکترونیکی دست دوم، فروشندگان ممکن است از وضعیت دقیق دستگاهها و خرابیهای احتمالی آنها آگاه باشند، در حالی که خریداران این اطلاعات را ندارند. این عدم تقارن اطلاعاتی میتواند منجر به قیمتگذاری نادرست یا فروش لوازم معیوب با قیمتهای بالا شود و در نتیجه، خریداران متضرر شوند.
۴- انحصار
وجود انحصار در دست برخی بنگاهها میتواند موجب انحراف از تخصیص بهینه منابع شود. انحصارگران معمولاً با محدود کردن تولید و افزایش قیمتها، تلاش میکنند تا سود خود را به حداکثر برسانند. بهعنوان مثال، شرکتهای تولید کننده دارو که انحصار در عرضه یک داروی خاص دارند، ممکن است قیمت دارو را بالا نگه دارند و از رقابت جلوگیری کنند. این وضعیت منجر به افزایش هزینهها برای مصرفکنندگان و دسترسی محدود به داروهای ضروری میشود.
۵- نواقص نهادی
در صورتی که چارچوبهای قانونی و نظارتی مناسب وجود نداشته باشد، بازار ممکن است کارکرد صحیح خود را از دست بدهد. برای مثال، نبود قوانین کارآمد برای حفاظت از حقوق مالکیت فکری میتواند انگیزه نوآوری و تحقیق را کاهش دهد.
۶- بیثباتی اقتصادی
زمانی که اقتصاد با نوسانات شدید، مانند بحرانهای مالی یا رکود اقتصادی، مواجه میشود، بازار توانایی تخصیص بهینه منابع را از دست میدهد. در چنین شرایطی، عدم اطمینان و ناپایداری موجب میشود که تولیدکنندگان و مصرفکنندگان تصمیمات اقتصادی نادرستی اتخاذ کنند، که این امر میتواند منجر به تخصیص نادرست منابع و کاهش کارایی اقتصادی گردد.
پیامدهای شکست بازار
شکست بازار میتواند پیامدهای منفی زیادی برای اقتصاد و جامعه داشته باشد. یکی از این پیامدها کاهش کارایی اقتصادی است که باعث تخصیص ناکارآمد منابع و مختل شدن عملکرد بهینه بازار میشود. این مشکل میتواند به نابرابری اقتصادی و شکافهای عمیقتر در جامعه منجر گردد. در ادامه، کاهش رفاه اجتماعی به محرومیت گروههایی از جامعه از کالاها و خدمات ضروری میانجامد و نابرابری را افزایش میدهد. در نهایت، ناکارآمدی بازار میتواند به نارضایتی عمومی و بحرانهای اجتماعی منجر شود، بهویژه زمانی که توزیع ناعادلانه منابع احساس شود.
روشهای غلبه بر شکست بازار
برای مقابله با Market Failure، راهحلها و اصلاحات مختلفی وجود دارد. برخی از این اقدامات عبارتاند از:
۱- درونی کردن آثار جانبی
درونی کردن آثار جانبی به معنای جبران هزینههای ناشی از اثرات منفی فعالیتهای اقتصادی است که به دیگران تحمیل میشود. در این روش، تولیدکنندگان باید هزینههای منفی یا مثبت ناشی از فعالیتهای خود را در تصمیمات اقتصادیشان لحاظ کنند. این کار باعث میشود که رفتار اقتصادی افراد و بنگاهها به گونهای تنظیم شود که تأثیرات جانبی در نظر گرفته شده و منابع بهطور بهینه تخصیص یابند.
۲- سیاستگذاری
سیاستگذاری دولتی یکی از روشهای رایج برای مقابله با شکست بازار است. در این روش، دولتها با اعمال قوانین، مالیاتها یا یارانهها میتوانند رفتار اقتصادی تولیدکنندگان و مصرفکنندگان را هدایت کنند تا منافع اجتماعی بیشتر و هزینههای اقتصادی کمتری ایجاد شود. اما در برخی مواقع، دخالتهای دولتی ممکن است به دلیل نقص در اطلاعات یا انگیزههای سیاسی نتایج مطلوب را به همراه نداشته باشد.
۳- عدم سیاستگذاری
در برخی موارد، مداخله نکردن دولت و اجازه دادن به بازار برای تنظیم خود میتواند گزینهای مناسب باشد. این رویکرد زمانی مؤثر است که مشکلات ناشی از شکست بازار نسبت به مشکلات مداخلههای دولتی کمتر باشد. در چنین شرایطی، بازار ممکن است قادر به اصلاح خود بدون نیاز به دخالت دولت باشد.
۴- چانهزنی بینگروهی
چانهزنی بین گروهها زمانی مفید است که آثار منفی فعالیتهای اقتصادی یک گروه به دیگران تحمیل شود. در این حالت، طرفین میتوانند از طریق مذاکره به توافقی دست یابند که منافع همه را در نظر بگیرد. اگر این چانهزنی به نتیجه نرسد یا مشکلات پیچیدهتر از آن باشد که گروهها بتوانند بهطور مستقل آن را حل کنند، دولت وارد عمل میشود تا هزینههای ناشی از آثار منفی را به کسانی که آنها را ایجاد کردهاند تحمیل کند.
۵- تقویت رقابت
ایجاد شرایطی برای رقابت سالم در بازار میتواند یکی از مهمترین راههای پیشگیری از Market Failure باشد. قوانین ضد انحصار و تنظیمگری بازار بهطور مؤثر میتواند به ایجاد رقابت بیشتر و کاهش قدرت بازارهای انحصاری کمک کند.
۶- شفافیت اطلاعاتی
یکی از راههای مهم برای کاهش شکست بازار، بهبود شفافیت اطلاعاتی است. این کار میتواند از طریق بهبود دسترسی به اطلاعات، استفاده از فناوریهای نوین و تقویت سیستمهای نظارتی صورت گیرد.
۷- مداخله در بخشهای خاص
در مواردی که بازار بهطور طبیعی نمیتواند خدمات یا کالاهایی را بهطور مؤثر تأمین کند، دولت میتواند با مداخله در این بخشها، از بروز Market Failure جلوگیری کند. بهعنوان مثال، در صورتی که محیطزیست به خطر بیفتد، دولت میتواند با اعمال مالیاتهای زیستمحیطی یا حمایت از فناوریهای پاک، اثرات منفی این پدیده را کاهش دهد.
چگونه دولت میتواند از شکست بازار در شرایط انحصار جلوگیری کند؟
دولت میتواند با اعمال تدابیر مختلف در برابر شرکتهای فعال در بازارهای انحصاری، از بروز شکست بازار جلوگیری کند. یکی از راهکارهای مهم، تصویب و اجرای قوانین ضد انحصار است که هدف آن افزایش رقابت در بازار و جلوگیری از تسلط یک یا چند شرکت بر بازار است. این قوانین میتوانند به کاهش انحصار و بهبود شرایط رقابتی کمک کنند.
علاوه بر این، دولت میتواند با نظارت بر قیمتگذاری شرکتهای انحصاری، از تعیین قیمتهای غیرمنصفانه و سوءاستفاده از قدرت بازار جلوگیری کند. همچنین، در برخی شرایط خاص، دولت میتواند شرکتهای انحصاری را به نهادهای دولتی تبدیل کرده یا تحت نظارت و مدیریت خود قرار دهد تا از آثار منفی ناشی از انحصار جلوگیری شود.
در مواقعی که شرکتها از حمایتهای دولتی برای جلوگیری از رقابت خارجی بهره میبرند، این امر میتواند موجب بروز قدرت انحصاری و به تبع آن Market Failure شود. در مقابل، آزادسازی تجارت و کاهش موانع تجاری میتواند به تقویت رقابت و کاهش خطر شکست بازار کمک کند، زیرا رقابت بیشتر منجر به کارایی و تخصیص بهینه منابع خواهد شد.
به طور کلی شکست بازار به وضعیتی اطلاق میشود که در آن بازار قادر به تخصیص بهینه منابع و تنظیم درست عرضه و تقاضا نیست، که میتواند ناشی از عواملی همچون انحصار، اثرات خارجی، کالاهای عمومی، اطلاعات نابرابر یا نواقص نهادی باشد. این وضعیت منجر به کاهش کارایی اقتصادی، افزایش نابرابری و نارضایتی عمومی میشود.
برای مقابله با شکست بازار، دولتها میتوانند با استفاده از سیاستهای مختلفی چون درونی کردن آثار جانبی، تقویت رقابت، بهبود شفافیت اطلاعاتی و مداخله در بخشهای خاص، بازار را به سمت عملکرد بهینه هدایت کنند. در برخی موارد، عدم مداخله نیز میتواند بهترین گزینه باشد، به شرطی که بازار قادر به اصلاح خود باشد. بهطور کلی، برای جلوگیری از Market Failure و تحقق بهینهسازی منابع، نیاز به راهکارهای مناسب و مداخلات مؤثر وجود دارد.
سوالات متداول
۱- شکست بازار چیست؟
شکست بازار زمانی رخ میدهد که بازار قادر به تخصیص بهینه منابع و تنظیم قیمتها به درستی نباشد.
۲- انواع شکست بازار چیست؟
شکست بازار به دو نوع ناقص و کامل تقسیم میشود. در شکست ناقص، بازار هنوز فعال است ولی کارایی ندارد. در شکست کامل، بازار بهطور کلی نمیتواند کالا یا خدماتی را تأمین کند.
۳- عوامل مؤثر در شکست بازار کدامند؟
عوامل شکست بازار شامل اثرات خارجی، کالاهای عمومی، عدم تقارن اطلاعات، انحصار و نواقص نهادی هستند.
۴- پیامدهای Market Failure چیست؟
Market Failure میتواند منجر به کاهش کارایی اقتصادی، افزایش نابرابری و کاهش رفاه اجتماعی شود.