جان مینارد کینز: زندگی، نظریات و تاثیرات او بر اقتصاد
جان مینارد کینز (John Maynard Keynes) یکی از برجستهترین اقتصاددانان تاریخ است که ایدههای او در دوران بحران اقتصادی دهه ۱۹۳۰، تأثیرات گستردهای بر نظریهها و سیاستهای اقتصادی داشت. جان مینارد کینز بنیانگذار اقتصاد کلان مدرن است و بسیاری از مفاهیم و سیاستهای اقتصادی امروزی، مانند نقش فعال دولت در اقتصاد و سیاستهای پولی و مالی انبساطی، از نظریات او سرچشمه گرفته است. در ادامه به بررسی زندگی، نظریات و تاثیرات عمیق جان مینارد کینز بر اقتصاد جهانی میپردازیم.
دسترسی سریعتر به مطالب
جان مینارد کینز در ۵ ژوئن ۱۸۸۳ در شهر کمبریج انگلستان و در خانوادهای تحصیلکرده متولد شد. پدر او، جان نویل کینز، استاد اقتصاد در دانشگاه کمبریج و مادرش، فلورانس کینز، نویسنده و فعال اجتماعی برجسته بود. پدر جان مینارد کینز تاثیر قابلتوجهی در شکلگیری تربیت علمی او داشت. میتوان گفت که او در خانوادهای پرورش یافت که علاقه به اقتصاد و علوم اجتماعی بهوضوح در آن دیده میشد.
کینز دوران تحصیلات متوسطه خود را با موفقیت به پایان رساند و سپس به کالج ایتون رفت. در آنجا، به دلیل استعداد برجستهاش در ریاضیات، بورسیه تحصیلی دریافت کرد. او در ایتون نه تنها در ریاضیات بلکه در تاریخ و فلسفه نیز استعدادهای خود را پرورش داد. در سال ۱۹۰۲ وارد دانشگاه کمبریج شد و تحت نظر اساتیدی برجسته مانند آلفرد مارشال یکی از مشهورترین اقتصاددانان زمان خود، به تحصیل اقتصاد پرداخت. گرچه رشته تحصیلی او ریاضی بود، اما آشنایی با آثار برتراند راسل و آلفرد نورث وایتهد علاقه او را به اقتصاد سوق داد.
فعالیتها و دستاوردها
پس از پایان تحصیلات در کمبریج، جان مینارد کینز به عنوان کارمند در اداره هندوستان مشغول به کار شد. در این مدت کتاب ارزشمند «پول و مالیه هند» را منتشر کرد که او را به عضویت کمیسیون پادشاهی بررسی پول هند درآورد. جان مینارد کینز در سال ۱۹۰۹ به کمبریج بازگشت و به عنوان دانشیار ارشد در کالج آغاز به کار کرد. او در سال ۱۹۱۱ سردبیر یک مجله اقتصادی شد که نقطه عطفی در توسعه نظریات اقتصادیاش بود.
در زمان جنگ جهانی اول، جان مینارد کینز در خزانهداری انگلستان خدمت کرد و پس از جنگ، ریاست هیئت نمایندگی خزانهداری در کنفرانس صلح پاریس را بر عهده گرفت. با این حال، به دلیل اختلاف نظر با مقامات بریتانیا درباره میزان غرامت جنگی از آلمان، از این سمت کنارهگیری کرد. این اختلاف منجر به نوشتن کتاب «پیامدهای اقتصادی صلح» شد که انتقادی جدی از سیاستهای رهبران متفقین نسبت به آلمان بود. این کتاب به سرعت به یکی از پرفروشترین و تأثیرگذارترین آثار اقتصادی قرن بیستم تبدیل شد.
در دهه ۱۹۲۰، جان مینارد کینز کتابهایی درباره احتمالات و اصلاحات پولی نوشت که مورد تحسین شخصیتهایی مانند برتراند راسل قرار گرفت. او در این دهه ریاست دو روزنامه «منچستر گاردین» و «نیشن» را نیز بر عهده داشت و با سیاستهای بازگشت بریتانیا به پایه طلا مخالفت کرد. در سال ۱۹۳۰، کتاب «گفتاری درباره پول» را منتشر کرد که به تحلیل علل بحرانهای اقتصادی پرداخت.
در سال ۱۹۳۶، جان مینارد کینز کتاب انقلابی «نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول» را منتشر کرد. این اثر به یکی از مهمترین کتابهای اقتصادی تبدیل شد و مکتب جدیدی به نام اقتصاد کینزی را بنیان کرد. او در طول زندگیاش در بسیاری از نقشهای مدیریتی از جمله ریاست بانک انگلستان و شورای تشویق هنر و موسیقی فعالیت کرد. نقش جان مینارد کینز در طراحی سیستم اقتصادی جهانی پس از جنگ جهانی دوم نیز برجسته بود. او یکی از معماران اصلی تأسیس صندوق بینالمللی پول (IMF) و بانک جهانی بود.
بیماری و مرگ
کینز از سال ۱۹۳۷ به بیماری قلبی مبتلا شد و این بیماری به تدریج شرایط او را وخیم کرد. او در ۲۱ آوریل ۱۹۴۶ در خانه روستایی خود درگذشت. پس از مرگ، پیکر او سوزانده شد و خاکسترش در بلندیهای منطقه پراکنده شد. جان مینارد کینز نه تنها اقتصاددان برجستهای بود بلکه تأثیر او بر سیاستهای اقتصادی قرن بیستم غیرقابل انکار است. نظریات او همچنان در اقتصاد مدرن جایگاه ویژهای دارد و الهامبخش بسیاری از اصلاحات اقتصادی در سراسر جهان بوده است.
نظریات جان مینارد کینز
جان مینارد کینز با انتشار کتاب «نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول» در سال ۱۹۳۶، انقلابی در علم اقتصاد ایجاد کرد و نظریات اقتصاد کلاسیک را به چالش کشید. اقتصاددانان کلاسیک معتقد بودند که نوسانات اقتصادی کوتاهمدت بوده و مکانیزم بازار بهطور خودکار تعادل و اشتغال کامل را بازمیگرداند. اما جان مینارد کینز این دیدگاه را رد کرد و استدلال کرد که چرخههای مخرب اقتصادی میتوانند در بلندمدت پایدار باقی بمانند. او تأکید داشت که دولت باید با سیاستهای پولی و مالی فعال، نقش کلیدی در احیای اقتصاد و دستیابی به اشتغال کامل ایفا کند.
کینز بر ارتباط مستقیم اشتغال با تقاضای مؤثر (یعنی میزان خرید کالاها و خدمات) تاکید داشت. او معتقد بود که کاهش تقاضای کل عامل اصلی بیکاری است و دولت باید با افزایش هزینههای عمومی و کاهش مالیاتها تقاضای کل را تحریک کند. وی حتی پیشنهاد داد که دولت اشتغال ایجاد کند، حتی اگر این اشتغال غیرمولد باشد، تا از گسترش بیکاری جلوگیری شود.
یکی از مفاهیم کلیدی نظریه جان مینارد کینز، اصل ضرب (Multiplier Effect) است. او نشان داد که افزایش هزینههای دولت میتواند تأثیر چندبرابری بر تولید ناخالص داخلی داشته باشد، زیرا پول تزریقشده به اقتصاد بارها و بارها از طریق مصرف مجدد به جریان میافتد.
کینز همچنین انتقادات جدی به نظریات کلاسیک داشت. برخلاف آنها که معتقد بودند کاهش دستمزدها و قیمتها میتواند بیکاری را کاهش دهد، جان مینارد کینز استدلال کرد که این کاهش منجر به افت تقاضای کل میشود و رکود را عمیقتر میکند. او باور داشت که بازارها در دوران رکود، بهطور طبیعی به تعادل نمیرسند و سیاستهای منفعلانه نمیتوانند مشکلات بیکاری و کاهش تولید را حل کنند.
در کنفرانس برتون وودز (۱۹۴۴)، جان مینارد کینز نقش مهمی ایفا کرد. او و نماینده آمریکا با آزادسازی حساب سرمایه مخالفت کردند، زیرا معتقد بودند این اقدام سیاستهای مستقل اقتصادی کشورها را محدود میکند. او همچنین بر کنترل حرکت سرمایه تأکید داشت و این دیدگاه در بند ششم موافقتنامه صندوق بینالمللی پول گنجانده شد.
در نهایت، جان مینارد کینز اعتقاد داشت که بازارها غیرعقلانی هستند و ذهنیت عمومی میتواند از خوشبینی بیشازحد به بدبینی عمیق تغییر کند. او تأکید داشت که دولتها باید از شهروندان در برابر نوسانات شدید بازار و رفتارهای افسارگسیخته محافظت کنند. نظریات جان مینارد کینز همچنان یکی از پایههای اصلی علم اقتصاد مدرن و سیاستگذاریهای مالی در سراسر جهان است.
اقتصاد کینزی
اقتصاد کینزی بر نقش دولت در مدیریت اقتصادی و تأثیر سیاستهای مالی بر تقاضای کل تأکید دارد. این رویکرد در تضاد با نظریههای کلاسیک است که بر خودتنظیمی بازارها تأکید دارند. اقتصاد کینزی بهویژه در زمان رکود بزرگ (Great Depression) اهمیت خود را نشان داد و به بسیاری از دولتها کمک کرد تا اقتصادهای خود را از بحران خارج کنند.
اقتصاد کینزی بر سه اصل کلیدی استوار است که به شرح زیر بیان میشود:
تأثیرپذیری تقاضای کل از تصمیمات اقتصادی دولت و بخش خصوصی
تصمیمات اقتصادی بخش خصوصی، بهویژه در دوران رکود، ممکن است به نتایج نامطلوبی مانند کاهش مخارج مصرفکنندگان منجر شود. این ناکارآمدیها نیازمند مداخله دولت با ابزارهایی مانند بستههای محرک مالی (Fiscal Stimulus) است. نظریه جان مینارد کینز از سیستمی حمایت میکند که در آن اقتصاد عمدتاً توسط بخش خصوصی هدایت میشود، اما دولت نیز برای رفع ناکارآمدیها و تضمین ثبات اقتصادی نقشآفرینی میکند.
واکنش کند قیمتها و دستمزدها به تغییرات عرضه و تقاضا
واکنش قیمتها و دستمزدها به تغییرات عرضه و تقاضا معمولاً با تاخیر همراه است. این عدم انعطافپذیری باعث میشود که در بازارها، بهویژه در بازار کار، شرایطی مانند کمبود یا مازاد نیروی کار به وجود آید. چنین شرایطی میتواند بحرانهای اقتصادی را تشدید کرده و فرآیند بازگشت به تعادل را دشوارتر کند.
اثر تغییرات تقاضای کل بر تولید و اشتغال در کوتاهمدت
نوسانات در هر یک از چهار مولفه تقاضای کل (مصرف، سرمایهگذاری، مخارج دولت و صادرات خالص) بیشترین تاثیر را بر سطح تولید و اشتغال دارند. به دلیل عدم انعطافپذیری نسبی قیمتها، تغییرات تقاضای کل مستقیماً میزان تولید اقتصادی را تحت تأثیر قرار میدهد. برای مثال، اگر مخارج دولت افزایش یابد و سایر عوامل ثابت باشند، تولید اقتصادی نیز افزایش خواهد یافت.
تفاوت اقتصاد کینزی و اقتصاد کلاسیک
اقتصاد کینزی و اقتصاد کلاسیک دو مکتب فکری مهم در علم اقتصاد هستند که دیدگاههای متفاوتی درباره عملکرد اقتصاد و سیاستگذاری دارند. این تفاوتها به شرح زیر است:
۱. نقش بازار
- اقتصاد کلاسیک
معتقد است که بازارها بهصورت خودکار به تعادل میرسند و نیازی به دخالت دولت نیست. نظریه کلاسیک بر این باور است که عرضه و تقاضا در نهایت شرایط اشتغال کامل را فراهم میکنند. - اقتصاد کینزی
کینز باور داشت که بازارها گاهی نمیتوانند بهطور خودکار به تعادل برسند و دخالت دولت ضروری است. او تاکید داشت که در شرایط رکود اقتصادی، مکانیزمهای بازار به تنهایی نمیتوانند بیکاری و کاهش تولید را حل کنند.
۲. تمرکز بر عرضه یا تقاضا
- اقتصاد کلاسیک
تمرکز اصلی بر عرضه است و معتقدند که “عرضه، تقاضای خود را ایجاد میکند” (قانون سی). طبق این نظریه، تولید، منجر به درآمد و در نتیجه تقاضا میشود. - اقتصاد کینزی
کینز تمرکز خود را بر تقاضای کل گذاشت و معتقد بود که کاهش تقاضای کل عامل اصلی رکود اقتصادی و بیکاری است. او تأکید داشت که تحریک تقاضای کل از طریق مخارج دولت، راهحل خروج از رکود است.
۳. نقش دولت در اقتصاد
- اقتصاد کلاسیک
دولت باید نقش محدودی در اقتصاد داشته باشد و تنها بر فراهم کردن قوانین و زیرساختها تمرکز کند. اقتصاددانان کلاسیک به نیروهای بازار اعتماد دارند. - اقتصاد کینزی
کینز بر نقش فعال دولت تأکید کرد و معتقد بود که دولت باید با افزایش هزینهها و کاهش مالیاتها، به تحریک تقاضای کل و ایجاد اشتغال کمک کند.
۴. سیاستهای پیشنهادی
- اقتصاد کلاسیک
بر سیاستهای بلندمدت مانند کاهش دخالت دولت و ارتقای آزادی بازار تأکید دارند. - اقتصاد کینزی
بر سیاستهای کوتاهمدت برای تحریک تقاضا و رفع رکود اقتصادی، مانند افزایش هزینههای دولتی و کاهش مالیاتها، تأکید دارد.
۵. دیدگاه درباره بیکاری
- اقتصاد کلاسیک
معتقد است که بیکاری ناشی از عدم انعطافپذیری دستمزدها و قیمتها است. کاهش دستمزدها میتواند بیکاری را کاهش دهد و تعادل را بازگرداند. - اقتصاد کینزی
کینز بیکاری را نتیجه تقاضای ناکافی دانست و استدلال کرد که کاهش دستمزدها نهتنها بیکاری را حل نمیکند، بلکه قدرت خرید را کاهش داده و رکود را تشدید میکند.
۶. اثر سیاستهای مالی و پولی
- اقتصاد کلاسیک
سیاست پولی و مالی تأثیر کمی بر اقتصاد دارند و بازار خود تعادل را ایجاد میکند. - اقتصاد کینزی
سیاست پولی و مالی ابزارهای کلیدی برای مدیریت تقاضای کل و خروج از رکود هستند. کینز پیشنهاد داد که دولت از سیاستهای مالی انبساطی در دوران رکود استفاده کند.
تکامل و تحول اقتصاد کینزی
در دوران حیات کینز، نظریات او بهطور گسترده پذیرفته شد، اما همواره با انتقادات مواجه بود. یکی از مهمترین چالشها از سوی مکتب اقتصادی اتریشی مطرح شد، که معتقد بود رکود و رونق بخشی طبیعی از چرخه اقتصادی است و دخالت دولت این روند را مختل میکند.
اقتصاد کینزی پس از جنگ جهانی دوم تا دهه ۱۹۷۰ در سیاستگذاری اقتصادی دولتها حاکم بود. اما با ظهور رکود تورمی، این نظریه به دلیل عدم توانایی در ارائه راهحل مناسب، بخشی از اعتبار خود را از دست داد. در این دوره، مکتب پولگرایی به رهبری میلتون فریدمن، سیاست مالی کینزی را ناکارآمد دانست و معتقد بود سیاستهای پولی نظیر کنترل عرضه پول و نرخ بهره کارآمدتر هستند. پولگرایان معتقد بودند که سیاست پولی در کوتاهمدت میتواند تولید اقتصادی را تحت تاثیر قرار دهد، اما در بلندمدت فقط به تورم منجر خواهد شد.
اقتصاددانان کینزی با پذیرش بخشی از این انتقادات، نظریات خود را اصلاح کرده و مفهوم خنثایی پول در بلندمدت را پذیرفتند. این اصلاحات زمینهساز شکلگیری مکتب نئوکینزی شد که همچنان در اقتصاد مدرن مورد استفاده قرار میگیرد.
جان مینارد کینز یکی از تأثیرگذارترین اقتصاددانان تاریخ است که نظریات او بهطور بنیادین دیدگاه ما را نسبت به اقتصاد تغییر داد. او با تأکید بر نقش دولت در اقتصاد و اهمیت تقاضای کل، راهحلهایی عملی برای مقابله با رکودهای اقتصادی ارائه داد. تأثیرات نظریات او نهتنها در زمان حیاتش، بلکه در دهههای پس از آن نیز مشهود بوده و همچنان راهنمایی برای سیاستگذاران و اقتصاددانان در سراسر جهان است. جان مینارد کینز را میتوان نهتنها یک اقتصاددان، بلکه یک معمار اصلی اقتصاد مدرن دانست.
سوالات متداول
۱. جان مینارد کینز کیست؟
جان مینارد کینز، اقتصاددان برجسته و بنیانگذار اقتصاد کلان مدرن، با نظریات خود در دوران بحران اقتصادی دهه ۱۹۳۰ تاثیر عمیقی بر سیاستهای اقتصادی مانند نقش دولت و سیاستهای انبساطی گذاشت.
۲. فعالیتها و دستاوردهای جان مینارد کینز چه بود؟
جان مینارد کینز تألیف کتابهای مهمی چون «پیامدهای اقتصادی صلح» و «نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول» را انجام داد که مکتب اقتصاد کینزی را پایهگذاری کرد. او همچنین نقش کلیدی در طراحی سیستم اقتصادی جهانی پس از جنگ جهانی دوم و تأسیس نهادهایی چون صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی ایفا کرد.
۳. منظور از اقتصاد کینزی چیست و بر چه اصولی استوار است؟
اقتصاد کینزی با تأکید بر نقش دولت و سیاستهای مالی در تقاضای کل، برخلاف نظریههای کلاسیک، راهکاری برای مدیریت بحرانهای اقتصادی ارائه میدهد. این نظریه بر سه اصل کلیدی یعنی تأثیرپذیری تقاضای کل از تصمیمات اقتصادی دولت و بخش خصوصی، واکنش کند قیمتها و دستمزدها به تغییرات عرضه و تقاضا و تأثیرپذیری تقاضای کل از تصمیمات اقتصادی دولت و بخش خصوصی استوار است.