تئوری داو (Dow Theory) چیست؟ | چگونه به تحلیل بازارهای مالی کمک می‌کند؟

تئوری داو
زمان مطالعه: 10 دقیقه
انتشار ۲۶ آبان ۱۴۰۳
تعداد بازدید: 270
سطح مبتدی

تحلیل تکنیکال که به مطالعه روندهای بازار و پیش‌بینی تغییرات قیمت‌ها می‌پردازد، اساساً بر مبنای تئوری داو شکل گرفته است. این تئوری، که بیش از یک قرن پیش توسط چارلز داو، بنیان‌گذار تحلیل تکنیکال مدرن معرفی شد، هنوز هم به عنوان یکی از اصول بنیادین تحلیل در بازارهای مالی شناخته می‌شود. تئوری داو بر رفتار قیمت‌ها و روندهای بازار تأکید دارد و بسیاری از معامله‌گران برای ارزیابی شرایط بازار و پیش‌بینی حرکت‌های آینده، به این اصول رجوع می‌کنند. در ادامه به بررسی اصول اصلی تئوری داو و تأثیر آن بر تحلیل تکنیکال خواهیم پرداخت.

تئوری داو چیست؟

تئوری داو، که توسط چارلز داو بنیان‌گذاری شد، یکی از مبانی اصلی تحلیل تکنیکال در بازارهای مالی است. این تئوری بر اساس رفتار قیمت‌ها، به‌ویژه تغییرات در سقف‌ها و کف‌های قیمت، طراحی شده و هدف آن پیش‌بینی روندهای آتی بازار است. تئوری داو بر این فرض استوار است که تمامی اطلاعات مورد نیاز برای پیش‌بینی آینده بازار در تغییرات قیمت‌ها نهفته است و این تغییرات می‌توانند الگوهایی را ایجاد کنند که برای پیش‌بینی حرکت‌های آینده بازار مفید باشند.

در راستای این اصول، داو شاخص‌های داو جونز صنعتی و داو جونز حمل‌ونقل را طراحی کرد تا وضعیت اقتصادی و مالی کشور را از طریق دو بخش حیاتی، یعنی صنایع تولیدی و حمل‌ونقل، تحلیل کند. این شاخص‌ها که ابتدا برای استفاده در وال استریت ژورنال طراحی شدند، پس از بیش از یک قرن همچنان به‌عنوان ابزاری معتبر در تحلیل بازارهای مالی به کار می‌روند.

شش اصل تئوری داو

نظریه داو شامل شش اصل کلیدی است که در ادامه به توضیح هر یک از آن‌ها خواهیم پرداخت.

اصل اول: قیمت دارایی‌ها تحت تأثیر اخبار و عوامل بیرونی قرار می‌گیرد.

اولین اصل تئوری داو بر این باور استوار است که قیمت هر دارایی در بازار مالی تحت تأثیر اخبار و عوامل خارجی قرار می‌گیرد. طبق این اصل، تمامی اطلاعات موجود در بازار – از جمله اخبار اقتصادی، گزارش‌های مالی شرکت‌ها، احساسات عمومی و رویدادهای پیش‌رو – در نهایت در قیمت آن دارایی منعکس می‌شود. این اطلاعات به‌طور مداوم باعث نوسانات قیمت شده و حرکت‌های بازار را شکل می‌دهند. 

به‌دلیل این تأثیرات مستمر، بسیاری از معامله‌گران تمرکز خود را بر روی تحلیل حرکات قیمت می‌گذارند. همین امر باعث شکل‌گیری روش‌های محبوبی چون تحلیل تکنیکال و پرایس اکشن در دنیای معامله‌گری شد که بر اساس مطالعه و تفسیر این تغییرات قیمت، به پیش‌بینی روندهای آینده بازار می‌پردازند.

اصل دوم: بازارها شامل سه روند اصلی هستند.

تئوری داو بیان می‌کند که در بازارهای مالی سه نوع روند اصلی وجود دارد:

روندهای اولیه: روندهای بلندمدت که جهت کلی بازار را مشخص می‌کنند و می‌توانند یکسال‌ یا بیشتر ادامه یابند. این روندها به‌طور کلی به دو نوع صعودی یا نزولی (بازار خرسی و گاوی) تقسیم می‌شوند.

روندهای ثانویه: اصلاحات کوتاه‌مدت که معمولاً در خلاف جهت روند اولیه حرکت می‌کنند. این روندها ممکن است هفته‌ها یا ماه‌ها طول بکشند و به‌عنوان اصلاحات طبیعی روند اصلی در نظر گرفته می‌شوند.

روندهای جزئی: نوسانات کوتاه‌مدتی که ممکن است تنها چند روز یا چند هفته طول بکشند.

اصل سوم: روندهای اصلی شامل سه فاز هستند.

هر روند اصلی در بازار دارای سه فاز است:

دوره انباشت (Accumulation Phase): در این مرحله، قیمت‌ها به‌طور تدریجی افزایش می‌یابند، در حالی که حجم معاملات نیز رشد می‌کند. این دوره معمولاً زمانی است که سرمایه‌گذاران بزرگ و حرفه‌ای با احتیاط و به‌طور آرام وارد بازار می‌شوند.

دوره مشارکت عمومی (Participation Phase): در این فاز، روند صعودی بازار به وضوح برای سرمایه‌گذاران خرد و عمومی آشکار می‌شود و آن‌ها به بازار وارد می‌شوند. این مرحله معمولاً طولانی‌تر از سایر دوره‌ها است و در آن شاهد افزایش قابل‌توجه حجم معاملات و رشد سریع قیمت‌ها هستیم.

مرحله زیاده‌روی یا ترس (Excess or Panic): در این دوره، بازار به اوج خود می‌رسد و سرمایه‌گذاران حرفه‌ای و با تجربه شروع به فروش دارایی‌های خود می‌کنند. در همین حال، بیشتر سرمایه‌گذاران عادی همچنان به خرید ادامه می‌دهند و این هیجان منجر به یک حباب قیمتی می‌شود که در نهایت احتمالاً با اصلاح یا نزول قیمت‌ها روبه‌رو خواهد شد.

فاز توزیع پس از فاز “زیاده‌روی یا ترس” (Excess or Panic) رخ می‌دهد. در این مرحله، روند صعودی بازار به پایان رسیده و قیمت‌ها به‌طور مداوم در حال افت هستند. زمانی که سرمایه‌گذاران بزرگ دارایی‌های خود را در قیمت‌های بالا می‌فروشند، بازار دیگر هیچ حمایتی ندارد و روند صعودی متوقف می‌شود. در نتیجه، یک موج فروش عمده یا سقوط آزاد ممکن است رخ دهد و بازار وارد روند نزولی می‌شود که ممکن است تا رسیدن به سطح حمایت جدید ادامه یابد. پس از این مرحله، چرخه بازار تکرار می‌شود و بازار دوباره وارد فاز انباشت می‌شود.

اصل سوم تئوری داو

اصل چهارم: شاخص‌های مختلف باید یکدیگر را تایید کنند.

این مرحله بخش اصلی تئوری داو را تشکیل می‌دهد. طبق این اصل، برای اطمینان از آغاز یک روند، سیگنال‌های مختلفی که از شاخص‌های (اندیکاتورهای) تحلیل تکنیکال دریافت می‌شود باید با یکدیگر هم‌راستا و هماهنگ باشند. به عبارت دیگر، در مراحل ابتدایی روند، بیشتر اندیکاتورها باید سیگنال‌های صعودی یا نزولی مشابهی را نشان دهند.

اصل پنجم: حجم معاملات روندها را تایید می‌کند.

اصل پنجم تحلیل بازار بر نقش حیاتی حجم معاملات (Volume) در تأیید روندهای بازار تأکید دارد. طبق این اصل، هر روند قوی باید از حمایت حجم معاملات برخوردار باشد. به عبارت ساده‌تر، در یک روند صعودی، زمانی که قیمت‌ها افزایش می‌یابند، باید حجم معاملات نیز به‌طور متناسب افزایش پیدا کند. به همین ترتیب، در یک روند نزولی، کاهش قیمت‌ها باید با افزایش حجم معاملات همراه باشد. این نکته نشان می‌دهد که حجم معاملات به‌عنوان یک فاکتور تأییدی، به وضوح روند فعلی را تقویت می‌کند.

در مقابل، کاهش حجم معاملات در طول یک روند می‌تواند نشانه‌ای از ضعیف شدن آن روند باشد و احتمال تغییر جهت را افزایش دهد. در مجموع، حجم معاملات ابزاری کلیدی برای تحلیلگران است تا روندهای بازار را شفاف‌تر و دقیق‌تر ارزیابی کنند.

اصل پنجم تئوری داو

اصل ششم: روندها تا زمانی که سیگنال معکوس دریافت نشود، ادامه خواهند داشت.

آخرین اصل در تئوری داو بیان می‌کند که با وجود نوسانات و تغییرات موقتی، روند اصلی بازار به‌طور کلی ادامه خواهد یافت. به عبارت دیگر، در یک روند صعودی، بازار در بلندمدت به سمت بالا حرکت خواهد کرد، حتی اگر در مسیر آن شاهد حرکت‌های فرعی و کوتاه‌مدتی در جهت مخالف روند اصلی باشیم. وضعیت کلی بازار تا زمانی که یک الگوی بازگشتی قوی و معتبر شکل نگیرد، پایدار خواهد ماند. در مواقعی که حرکت‌هایی خلاف جهت روند اصلی اتفاق می‌افتد. به همین دلیل، تئوری داو به معامله‌گران توصیه می‌کند که با احتیاط عمل کنند و تا زمانی که تأییدیه‌های لازم برای تغییر روند حاصل نشده باشد، این نوع حرکات را به‌عنوان روندهای فرعی و موقتی در نظر بگیرند.

تاثیر تئوری داو بر تحلیل تکنیکال

تئوری داو، علاوه بر شش اصل اصلی که در تحلیل روندهای بازار به کار می‌آید، نکات مهم دیگری نیز دارد که به شناخت بهتر رفتار بازار کمک می‌کنند. این نکات شامل تحلیل قیمت‌های پایانی و سیگنال‌های کلیدی برای شناسایی روندهای اصلی و بازگشتی هستند.

قیمت‌های پایانی و محدوده‌ها

چارلز داو بر این باور بود که برای تحلیل روند بازار، باید به قیمت‌های پایانی (Closing Prices) توجه کرد و از نوساناتی که در طول روز معاملاتی رخ می‌دهند صرف‌نظر کرد. این رویکرد به معامله‌گران کمک می‌کند تا تصمیمات خود را بر اساس روندهای بلندمدت و معتبرتر اتخاذ کنند، نه حرکات کوتاه‌مدت و ناپایدار.

همچنین داو به محدوده‌های قیمتی خاصی اشاره کرده که در آن قیمت‌ها در یک وضعیت افقی یا «رِنج» (نه صعودی و نه نزولی) حرکت می‌کنند. طبق تئوری داو، در چنین شرایطی باید منتظر وقوع یک شکست باشیم؛ یعنی زمانی که قیمت از این محدوده خارج شود، یک روند جدید یا تغییر جهت ممکن است آغاز شود.

سیگنال‌ها و شناسایی روندها

افرادی که از تئوری داو برای تحلیل بازار استفاده می‌کنند، باید توانایی تشخیص نوع روندها را داشته باشند. این افراد معمولاً در راستای روند اصلی بازار معامله می‌کنند، بنابراین شناسایی نقاط بازگشتی و تغییر جهت روند برای آن‌ها بسیار حائز اهمیت است. در این راستا، تحلیل سقف‌ها و کف‌ها یکی از ابزارهای کلیدی در تئوری داو است.

در یک روند صعودی، به‌طور معمول هر سقف جدید بالاتر از سقف قبلی و هر کف جدید بالاتر از کف قبلی خواهد بود. این تغییرات مثبت در قیمت‌ها، تاییدکننده روند صعودی است. اصل ششم تئوری داو نیز بر این نکته تاکید دارد که روند بازار تا زمانی که سیگنال‌های واضح و قدرتمند تغییر جهت ظاهر نشود، به حرکت خود ادامه می‌دهد. 

بازگشت‌ها و سیگنال‌های آن‌ها

بازگشت‌ها در بازار زمانی رخ می‌دهند که نشانه‌هایی از ضعف در روند فعلی مشاهده شود، به‌طوری که بازار قادر به ساخت سقف‌ها و کف‌های جدید مطابق با روند قبلی نباشد. به‌طور مثال، در یک روند صعودی، اگر قیمت نتواند سقف‌ها و کف‌های بالاتری ایجاد کند، این می‌تواند سیگنالی از یک تغییر روند یا بازگشت باشد.

در روندهای نزولی نیز، زمانی که در نمودار قیمت سقفی بالاتر از سقف‌های قبلی شکل بگیرد، این می‌تواند نشانه‌ای از پایان روند نزولی و شروع روند صعودی جدید باشد. با توجه به این اصول، تئوری داو به معامله‌گران کمک می‌کند تا روندهای بازار را شناسایی کرده و تصمیمات بهتری در مورد زمان خرید و فروش اتخاذ کنند.

نقدهایی بر تئوری داو

اگرچه تئوری داو تأثیر زیادی بر تحلیل تکنیکال گذاشت، اما انتقاداتی نیز به آن وارد شده است. یکی از نقدها این است که این نظریه بر تحلیل بازارهای مالی به‌طور کلی تأکید دارد و ممکن است برای بازارهای خاص، مانند بازار ارز یا کالا، چندان مناسب نباشد. علاوه بر این، به‌طور خاص بر روندهای بلندمدت تأکید دارد و ممکن است در شرایطی که بازار در وضعیت نوسانی و غیرروندی قرار دارد، کاربرد کمتری داشته باشد.

تئوری داو یکی از اصول بنیادین تحلیل تکنیکال است که به شناسایی و پیش‌بینی روندهای بازار کمک می‌کند. این تئوری، با تأکید بر سه نوع روند اصلی و اهمیت تأیید سیگنال‌ها از طریق حجم معاملات و قیمت‌های پایانی، ابزارهای مهمی برای تحلیلگران فراهم می‌کند. اگرچه این نظریه  به‌ویژه برای تحلیل روندهای بلندمدت مفید است، اما در بازارهای نوسانی یا خاص مانند ارز و کالا ممکن است کاربرد محدودتری داشته باشد. با این حال، این تئوری همچنان به‌عنوان یک مبنای معتبر در تحلیل تکنیکال باقی مانده است.

سوالات متداول

۱- تئوری داو چیست؟

تئوری داو یکی از اصول تحلیل تکنیکال است که توسط چارلز داو بنیان‌گذاری شد. این تئوری بر این اساس استوار است که تغییرات قیمت‌ها و روندهای بازار می‌توانند به پیش‌بینی حرکت‌های آتی بازار کمک کنند.

۲- چگونه می‌توان از تئوری داو برای پیش‌بینی روندهای آینده استفاده کرد؟

استفاده از تئوری داو برای پیش‌بینی روندهای آینده به تحلیل پیوسته قیمت‌ها، شناسایی سقف‌ها و کف‌های جدید و ارزیابی حجم معاملات نیاز دارد. تئوری داو به معامله‌گران کمک می‌کند تا با دقت بیشتری روندهای آینده را پیش‌بینی کنند و بر اساس آن تصمیمات معاملاتی خود را اتخاذ نمایند.


۳- چگونه تئوری داو بر تحلیل تکنیکال تاثیر دارد؟

تئوری داو به معامله‌گران کمک می‌کند تا روندهای بازار را شناسایی کرده و تحلیل دقیق‌تری از قیمت‌ها و حرکت‌های بازار ارائه دهند. این تئوری به اصول بنیادی مانند تحلیل قیمت‌های پایانی و حجم معاملات تاکید دارد و به پیش‌بینی روندهای آتی کمک می‌کند.

الهه نیازی کارشناس بازار سرمایه
Subscribe
Notify of
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
View all comments